کتاب «مربعهای قرمز» به چاپ سوم خود رسید. چاپ اول در ۲۵۰۰ جلد و چاپ دوم ۲۵۰۰ جلد با قیمت ۳۵ هزار تومان توزیع شده بود.
این کتاب روایتی است از بازیگوشیهای کودکانه سربازان امام خمینی تا روزهای امدادگری و شناسایی و چشیدن طعم تلخ قطعنامه.
«مربعهای قرمز» پر است از خاطرات ترش و شیرین و گاهی تلخ نوجوانانی که در مکتب امام خمینی یک شبه مرد شدند. از آنها میان غرش تانک و صفیر گلوله قد کشیدند.
آنها که این روزها رد پای غبار میانسالی بر موهایشان نشسته و هنوز در گوشهای و سنگری تمام قامت کنار انقلاب ایستادهاند.
و آنها که پایشان به آسمان باز شد و به لقا الله رسیدند.
همانها که امام در موردشان فرمود: «این جانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم.» صحیفه امام جلد ۱۶ ص ۱۴۳)
برشی از کتاب:
ستون گردان بیسر و صدا از کنار مسجد گذشت. آسمان خودش را به گنبد رسانده بود. ستارهها مثل پولک. راه خاکی تنش را در دل تاریکی از کنار مسجد تاب داده بود، ما هم دنبالش. هر چه جلوتر میرفتیم، دلم بیشتر میلرزید. انگار بعد از مسجد دنیا تمام شده بود. ما بودیم و خدا. زیر دید و تیر مستقیم عراق گردن کشیده بودیم و راه میرفتیم. از هیچ کس صدایی شنیده نمیشد.