یادداشت پایگاه خبری تحلیلی حلقه وصل// از سرپل ذهاب تا سرپل صراط

جنگ که برپا شده بود، از همه جا به خوزستان و کردستان رفته بودند، فرقی نمی‌کرد اهل کجا هستند، مهم این بود که برای دفاع از کشورشان آمده بودند. همه برای جهاد رفته بودند و همین روحیه را هم داشتند. اصلا از همین جا بود که در ادبیات ما، اصطلاحاتِ روحیه جهادی و کار جهادی باب شد.

حالا بعد از گذشت ۳ دهه از روزهای جنگ، هنوز همین روحیه در نسلی که آن روزها را ندیده باقی مانده است و باید به پدرانی افتخار کرد که این روحیه را در فرزندانشان پرورش دادند هرچند خودِ آن پدرها هم هنوز در خط مقدم جهاد ایستاده‌اند.

به سرپل ذهاب که می‌روی، نمونه واقعی همان روزها را از نزدیک می‌بینی. از همه جا آمده‌اند و بعد از گذشت ۴ ماه هنوز مردم را رها نکرده‌اند. از «حاج حسین یکتا» که قمی است و قرارگاه امام رضا (ع) را راه انداخته و توان خود و بچه‌های جهادی را اینجا به کار گرفته است تا «حاج حسین لادانی» که از اصفهان آمده و با آن لهجه زیبایش از دردها و گرفتاری‌های مردم می‌گوید. حاج حسین از بچه‌های جنگ است و چند همرزمش را هم با خود به سرپل آورده تا هم کار عمرانی کنند و هم کار فرهنگی.

«اکبر بانشی» اما شیرازی است و از نسل جدید. تیم بچه‌های جهادی شیراز از همان روزهای اول در کارهای مختلف وارد شدند. از ساخت منزل مسکونی در روستای «انجیربان آواره» گرفته تا برپایی جشن تکلیف برای دختران و جشن تولد حضرت زهرا (س) برای مادران سرپل ذهاب. اواخر اسفند قرار بود منطقه را ترک کنند و چقدر مردم سرپل برای رفتنشان اشک می‌ریختند و احساس دلتنگی می‌کردند.

مشهدی‌ها هم در بخش دیگری از سرپل ذهاب در یک تالار عروسی که روزگاری برای خودش ابهتی داشته و حالا تبدیل به کارگاه تولید دستشویی‌های سیار شده، مشغول فعالیتند. «مهدی بابک» همراه با تیمش، ۴ ماه است که در این کارگاه مشغول فعالیتند. وقتی از مشکلات مردم حرف می‌زند، بغض می‌کند و گله‌ها از بی‌توجهی و بدرفتاری مسئولان بومی و کشوری دارد.

چهارماه از زلزله گذشته است و هنوز کسی نتوانسته برای مردم شهر سرپل ذهاب خانه‌ای بسازد. مردم همچنان در چادرهای کوچک و چسبیده به هم زندگی می‌کنند و دولتی‌ها هم پاهایشان را روی هم انداخته‌اند که ما به مردم اختیار دادیم هرکس می‌خواهد کانکس بگیرد و هر کس نمی‌خواهد پولش را دریافت کند! تازه هر کس توان دارد برود وام بگیرد و خانه‌اش را سرپا کند؛ توانش را ندارد هم به دَرَک!

اما در فاصله ۱۰ دقیقه از سرپل ذهاب، حاج سعید قاسمی از پدرهای جهادی روزگار دفاع مقدس، در روستای کوئیک، یکماهه خانه‌های ۵۷ و ۷۲ و ۱۱۰ متری می‌سازد و در اختیار مردم روستا قرار می‌دهد. هم عدد متراژ خانه‌ها را دقیق و بادلیل انتخاب کرده است و هم بنا را روی اصول مهندسی و با علم روز دنیا می‌سازد. سعید قاسمی، مافیای ساختمان‌سازی کشور را به مبارزه طلبیده است و با رقم ۵۵ میلیون تومان این خانه‌ها را تحویل می‌دهد.

از این نمونه‌ها در جای جای مناطق زلزله‌زده فراوانند. کسانی که از زن و زندگی خود زده‌اند تا لبخند زن و بچه‌های آواره و عزیز از دست داده این مناطق را ببینند. از همه جا آمده‌اند و برایشان فرقی نمی‌کند که در روستای سُنی‌نشین فعالند یا برای اهل حق، کار می‌کنند. مهم انسانیت است و کاستن درد و رنج هموطن‌هایشان. هرچند همین جماعتِ جهادیِ مومنِ انقلابی، برایشان همه جای جهان اسلام وطن است و قرار نیست مرزهای روی نقشه را بهانه‌ای برای کمک کنند.

این جماعت قرار نیست با پول‌هایی که از مردم خیّر جمع کرده‌اند خانه فرهنگ و سینما و سالن تاتر بسازند. بنا نیست پول‌ها را در حسابشان بگذارند و بعد فکر کنند که برای چه کار متفاوت و جذابی که فالوور و لایک بیشتری بیاورد، خرج کنند. آن‌ها با رقم‌های اندک، کارهای بزرگی برای مردم کرده‌اند و همه ادارات دولتی را به مبارزه طلبیده‌اند. اداراتی که همتشان به نصب بنرهای هشداردهنده در منطقه خلاصه شده است و همه جا را با عبارت «ایمن بسازیم تا آسوده باشیم» پر کرده‌اند؛ انگار برای مردم داغدیده مهم این است که جملات اخلاقی آقایان را بشنوند و بنرها را بخوانند.

سرپل ذهاب، این روزها سرپل صراط است. هر که هر چه از گذشته داشته و آورده، اینجا برایش حساب می‌کنند و توفیق خدمت می‌دهند یا منفور و سرافکنده خواهد شد. این جماعت، معتقدند که صراطی و مرصادی هست و باید پاسخگو بود، بگذار دولتی‌ها دلشان را به آمار و ارقام ساخت و ارسال کانکس و حجم نیروهای رفته و آمده و جلسات برگزار کرده خوش کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *